فکر انقلابی

دل نوشته های یک طلبه ساده

فکر انقلابی

دل نوشته های یک طلبه ساده

به مجلس عزای پسر فاطمه خوش آمدید...

پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۱۳ ب.ظ

گرگ های کوفه چنگش میزدند....

تا که میگفت آب...سنگش میزدند...

امشب هرکسی که میتونه یک بیت روضه بذاره و منم سعی خودمو میکنم سریع تایید کنم تا مجلسمون گرم بشه...در ضمن این مراسم هرشب جمعه در همین مکان برگذار میشود....
انشالله خود حضرت زهرا هم نظری داشته باشن..
التماس دعا..

  • محسن رنجبر

نظرات  (۲۵)

حسین

آرام جانم

حسین

روح و روانم

ای شه ولا حسین

معدن سخا حسین

میکشی مرا حسین


سلام
ممنون از دعوتتون
امام حسین پشت و پناهتون انشاالله
ممنونم بازم بیان//////
کربلایی باشین
  • منتظرالمهدی
  • امان...
    امان از دل زینب...
    امان از دل زینبی که به خدا چهار بار یتیم شد...
    دفعه اول وقتی بود که دید مادر بین دیوار و در ناله میکنه:یا ابتاه...
    اونجا دل از مادر مهربونش کند
    گفت خدا رو شکر بابام رو دارم... 
    اما بمیرم برا اون لحظه ای که زینب فرق شکافته ی بابا رو دید...یا الله...
    آخ بابا... بعد تو کوفه برام عزا خونه میشه...
    بازم دست برد سوی آسمون: خدایا شکر داداش حسنم رو دارم...
    بمیرم برایت بی بی جان...
    امان از وقتی که زینب جگر پاره پاره ی حسنش رو توی تشت دید...
    آخ مادر... کجایی؟بیا ببین جگر حسنت توی تشته...
    اینجا هم گفت هنوز حسینم رو دارم... این دفعه اگه بخوان حسین رو هم ازم بگیرن کاش اول مرگ من بیاد....
    آخ عمه...
    بمیرم برایت... چه حالی شدی وقتی نعش تکه تکه شده ی برادر رو تو قتلگاه دیدی...
    وقتی سر حسین عزیزت رو بالای نیزه دیدی؟
    چه حالی شدی وقتی شنیدی مادر برای حسین روضه می خونه؟
    چه حالی شدی وقتی فهمیدی دیگه یتیم یتیم شدی؟
    اما بمیرم برای طفلان خیمه...
    حالا عمه تو تنها کس اون هایی... اینقدر دعا نکن خدا تو رو هم ببره...
    وای زینب...
    وای عباس... مگه به زینب نگفتی نمیذاری کسی دست به چادرش ببره...کجایی عباس زینب؟
    زینبت رو سیلی می زنن...
  • دلتنگ کربلا
  • شب شده باز
    ای دل بیا تا که بریم خونه مولا
    اما بایست الان علی تو خونه نیست از غم زهرا
    باز رفته تو نخلستونا
    بریم همونجا بریم همونجا
    صدا میاد صدای هق هق کردنه
    یکی داره داد میزنه
    کنار چاه
    حیدر خیبر شکنه که با خودش حرف میزنه
    9 سال پیش اون شب زیبا یادته حیدر یادته حیدر
    بسته شد عقد تو و زهرا یادته حیدر یادته حیدر
    شوق نبی لبخند طاها یادته حیدریادته حیدر
    طلعت روی زهرا رو دیدی یادته حیدریادته حیدر
    لباس دامادی پوشیدی یادته حیدریادته حیدر
    رو دست زهرا حنا کشیدی یادته حیدریادته حیدر
    یه خونه چند ظرف سفالی یادته حیدریادته حیدر
    غم پر نمیزد اون حوالی یادته حیدریادته حیدر
    این روزا جای اون روزا خالی یادته حیدریادته حیدر
    دنیا به آخر رسیده حیدر
    چه خوب ادا شد حق پیمبر
    مرو یا زهرا...مرو یا زهرا

  • دلتنگ کربلا
  • سلام
    متاسفانه دیشب قسمت نشد بیایم روضه انشالله هفته دیگه!
    حالا یه روزه از حضرت زهرا دارم نصفش رو مینویسم!انشالله ازمون قبول کنن

    یه خونه بود یه خونواده
    خونه کاگلی و ساده  یه در داره باب المراده
    همون درو از ریشه کندن
    به اشک صاب خونه میخندن میان و دستاشو میبیندن!
    هم دلشو شکوندن هم خونشو سوزوندن اونو رو خاک کشوندن
    فاتح بدرو کشتنو فاتحشم رو خوندن
    غلغله بود مدینه آتیشو دود  مدینه
    همه حسود مدینه
    کوچه طناب قنفز غلاف بازو کبود مدینه
    مدینه خیلی غریبه مولا مدینه خیلی غریبه مولا
    ....

    جمعیتی که به یک گودال جا نشد
    یکی دو ضربه زدند ولی سر جدا نشد...
    ببین دل زار زینب
    نگاه و اصرار زینب
    تو راهی از خیمه شدی و
    نرو کجا امیر و سالار زینب
    سایه روی سرم چه کنم
    با آتیش جگرم چه کنم
    یه زن تنها با حرم چه کنم
    به من خسته غمزده رحمی
    به دل جون به لب اومده رحمی
    نرو نرو یه نگا به حرم کن
    به حرم رحمی

    پیشانی را شکستند تا کسی جای سجده هایت را نبیند ارباب من
  • هیئت محبین حضرت علی اکبر(ع)
  • آقا بطلب
    دلت به حال دلم بسوزد چه میشود؟!

    نیزه ها ک فرود امدند...
    درد ک به پهلویش رسید
    اشک از گوشه چشمهایش راه باز کرد...
    از همان گودال عمیق رو کرد به سمت مدینه و گفت...
    چشیدن کی بود مانند دیدن....
    وای حسین جان..
    واقعا دستتون درد نکنه
    من که خیلی حال کردم
    اجرتون با ارباب
    تنگه غروبه و یه نامرد رو سینه حسین نشسته
    بهش بگید گوشه گودال مادر من داره میبینه
    آه رنگ حسین پریده
    آه خون روی خاک چکیده
    آه جلو مادر سر بچشو بریده
    ای وااااااااااااااااااای [گریه]
    اگر کشتند چرا آبت ندادند.......
    چرا زان در نایابت ندادند
    اگر کشتند چرا خاکت نکردند...
    ای حسین
    [گریه]
    این روضه شب عاشوراست چرا دارم الان میگم
    ای وای من[گریه]
    مسلمانان حسین مادر ندارد....
    آخ دیگه نمیتونم[گریه]
    حسیـــــــــــــــــــــــــــــتن..........
    کل خیر فی باب الحسین
    حسین
    حسین
    حسین
    سنگ پرانی سگ های کوفی!
    حاجت زینب را روا کرد
    سر او هم ،حالا شده شبیه بابا
    شکسته و خونی!

    ای کشته ی اشک حلال کن مرا
    این اشک قابلت را ندارد[گریه]
    کربلا
    حج تیر و نیزه ها
    و جسم تو
    عین کعبه نه
    که روح کعبه بود
    سنگها در طواف
    تو مروه بودی و صفا
    برتنت تاختند
    اسبها هروله کنان...

    ای وای من[ناراحت]
     با سنگ
    سرت را نشانه گرفتند
    تا به همه بگویند
    "دیدید حسین
    سرش به سنگ خورد

    [ناراحت]


    دوستان امشب شب زیارتی ارباب هست
    من تا حالا سعادت نداشتم شب جمعه اونجا باشم ولی میگن محشره[ناراحت]
    کاش یه شب جمعه منم به کربلا سفر کنم
    کنار شش گوشه حسین شبم رو من سحر کنم شبم رو من سحر کنم
    اشک بریزم برا غمش تا صبح کنارش بمونم
    سر رو ضریح بذارم و روضه ی مادر بخونم
    بعد زیارت حسین میرم کنار علقمه
    آخه میگن هنوز میاد اونجا صدای فاطمه
    ولی تو دشت علقمه از فاطمه نمیخونم
    آخه آقام غیرتیه میشکنه قلبش میدونم میشکنه قلبش میدونم
    وای مادرم وای مادرم وای مادرم وای مادرم
    [ناراحت]
    حسین جان...
    تو تیر میکشی از قلبت من تیر میکشد قلبم[ناراحت]
    در میکده بودم ولی بیرون شدم...
    ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام...
    پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز راه...
    اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام...
    ای وای از این غوغای دل از دلبرم هستم خجل...
    وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام...

    متشکرم بخاطر روایت زیبایی که نوشتین..
    خدای مهربون نگه دارتون...

    تا که او بیشتر نفس میزد
    بیشتر میزدند زینب را
    تیغشان مانده بود در گودال
    با سپر میزدند زینب را
    یک نفر در میان گودال و
    صد نفر میزدند زینب را
    خوابشان برد بچه ها سر شب
    تا سحر میزدند زینب را
    اینم یه روضه از طرف من :
    همین غصه مرا بس که تو را مرد ها زدند ؛
    نه یک بار در کوچه بلکه بارها زدند ...
    "یا زهرا "

    عمه سادات بی قراره
     غصه و غم هاش بی شماره
    تموم غصش غم یاره
    تنها امیدش بی پناه
    روزای سختی توی راهه
    رو خاک سوزان پا می زاره

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی